♥عاشقانــه♥سلطان غـ ـــم♥
آخرین سنگر سکوته! خیلی حرفا گفتنی نیست!
وقتی تو داشتی میرفتی من هم داشتم می رفتم اما تو از پیش من اگه مَردی … ؟!! مَرد بمون … اگه نیستی … نامَردی نکن … !! اگه تنهایی … ؟!! تنها بمون … اگه نیستی … تنهاش نذار … !! … … … اگه نجیبی … ؟!! نجابت کُن … اگه نیستی … هرزگی نکن … !! اگه عاشقی … ؟!! عاشق بمون … اگه نیستی …حُرمتِ عشقو نَشکنَ
ایـــن روزهــا نـه حوصــله ی دوسـت داشتن دارم نـه مـیخواهــم کسـی دوســـتم داشته باشــد! بــگذاریـد ایـن خـانـه نفســهای آخــــرش را آرام آرام هـم کـه شده
وقتی چشمـ ـانمــ را روی همــ می گذارمـــ
عیب کار اینجاست که من ' آنچه هستم ' را با از چه بنویسم؟
دوست دارم بخوابم و صبح در سرزمینی چشم باز کنم که فرهنگ عمومیاش بر اساس مثل سوسمارنشان «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو» شکل نگرفته باشد. دوست دارم وقتی بیدار میشوم هنوز هویتام با محیط سازگار نباشد و حس کنم خودم هستم.
بــکشد هـنوز تـوان بـریدنِ نفسـها را ندارم!
خوابـــ مـ ـرا نمی بــ ـرد
تــ ـو را می آورد !
از میانــ فرسنگــــ ها
فاصلـ ـ ـهـ ...!
' آنچه باید باشم ' اشتباه می کنم ، خیال می کنم
آنچه باید باشم هستم، در حالیکه آنچه هستم نباید باشم .
از آسمانی که همیشه در حال عبور است؟
یا از دلی که سوتو کور است؟
از زمین بنویسم یا از زمان یا از یک نگاه مهربان؟
از خاطراتی که با تو در باران خیس شد؟
یا از غزلهایی که هیچ وقت سروده نشد؟
از چه بنویسم ؟؟
از نامه هایی که هیچوقت بسویت نفرستادم ؟
یا از ترانه هایی که هرگز برایت نخواندم؟
از چتری که هرگز زیر آن نایستادیم؟
یا از بدرودی که هرگز بر زبان نیاوردیم؟
قالب : بلاگفا |